کد مطلب:150222 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:235

جرأت آزاد شدن
دعوت امام از حر و زهیر بن قین و امثال اینها، نه برای آن است كه شمشیرزنانی بیشتر به جمع لشكر افزوده شود، بلكه نهضت سر باز زدن از سایه سیاه فرهنگ دنیاگرایی اموی - رومی حركتی است كه حضور چنین افرادی جرأت آزاد شدن همه مردم را از این فرهنگ در آینده می افزاید، تا انسانیت گمان نبرد راه آزاد شدن از «فرهنگ پوچ گرایی» وجود ندارد و از حیات شیرین معناافزای علوی به بهانه های واهی دور شود و سیاه روزگار و سیاه روی بماند.

گاهی دوستان می گویند: همه این عیب هایی كه شما می گویید، غربیان دارند، ولی كاری نمی توان كرد. بله تا حسین علیه السلام نداریم هیچ كاری نمی توان كرد. اباعبدالله علیه السلام همین سایه یأس و جو سیاه را بر سر جامعه می دید: قبول داریم معاویه بد است، ولی كاری نمی توان كرد. بسیاری از صحابه آمدند و این جلمه را به امام حسین علیه السلام گفتند: «آقا كاری از پیش نمی برید». ولی امام نشان دادند كه می توان كاری كرد. فرهنگ عصیان و سر باز زدن از سایه شوم اموی كاری است كه اباعبدالله علیه السلام به همه تاریخ بشریت هدیه كرد. فرهنگ اموی - رومی تبلیغ كرده بود كه كاری نمی شود كرد، و معاویه همیشه در اثر تبلیغ همین جمله زنده بود. شما اگر باور كنید این فرهنگ دروغ است، خودش فرومی ریزد. این ترس ما از مرگ است كه حكومت دیكتاتوران را حفظ می كند نه اسلحه ها و لشگرهایشان.


سال 61 هجری هنگامه ای است كه در آن سال افراد پنجاه ساله، پیامبر صلی الله علیه و آله را ندیده اند، و شصت و هفتاد ساله هایی هم كه پیامبر صلی الله علیه و آله را دیده بودند در سرازیری حیات، آماده بستن بار سفر آخرتند و اكثریت قریب به اتفاق مردم آنچه به یاد دارند راه و رسمی است جدای از راه و رسم پیامبر صلی الله علیه و آله. حال امام حسین علیه السلام چگونه باید آنها را متوجه سیره پیامبر صلی الله علیه و آله بكند و رسالت خود را كه عبارت است از (انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی) به انتها رساند؟ حسین علیه السلام چنین كاری كرد. چگونه؟ آن طور كه كرد. در شرایطی كه هیچ راهی جز یأس نمانده بود امام حسین علیه السلام مأیوس نشد و قیام حسین علیه السلام یعنی همین كاری كه در چنین شرایطی انجام داد، با آن منطق و روشی كه انجام گرفت.

حاكمانی چون مغیرة بن شعبه، سعد بن عاص، ولید، عمر بن سعد و دیگر اشراف زاده های قریش حاكمان فاسق و ستمكار و تجمل دوست و مال اندوزی بودند كه طی 50 سال، تمام افق تجزیه و تحلیل نسل موجود را پر كرده بودند و گویا به باور مردم چنین القاء شده بود كه حاكمیت و ثروت، میراث همیشگی این باند است و ثروت همه مردم باید در اینها خلاصه شود. (كسانی كه حسینی فكر نمی كنند از اینكه فلان باند، روند جامعه را بدست بگیرند زود مأیوس می شوند. شما ببینید پنجاه سال همه ثروت و پست های كشور دست یك گروه اموی می چرخید، در این مدت نسلی هم در جامعه هست كه اصلا پیامبر صلی الله علیه و آله را ندیده و با سیره آن حضرت آشنا نشده است، حال در چنین جوی حسین بن علی علیه اسلام اصلا مأیوس نیست و بنای تغییر دارد.

جوی حاكم بود كه در آن جو، اصلاح معنا ندارد، و یأس، عین حكمت پنداشته می شود. (به عنوان مثال: ابن عباس كه بعد از معصوم از سیاستمداران عرب است به امام حسین علیه السلام می گوید: فایده ندارد. یعنی در آن روز، یأس


حكیمانه ترین كار حساب می شد). و حسین علیه السلام در چنین شرایطی تمام این باورهای اختاپوسی را ویران كرد و اراده كرد كه همه چیز را تغییر دهد، و همه چیز را تغییر داد. (ما شیعه ها از هزار سال است كه به نور حسینی زندگی می كنیم و به راحتی امیدمان زنده است و هرگز به یأس فكر نمی كنیم و متوجه نیستیم این همه نور و شور از كجاست. ما در این صد ساله ای كه بعد از مشروطه، روح عشق حسینی به جهت حضور فرهنگ غربی در این كشور كم شد و تحت تأثیر پوچی های غرب قرار گرفتیم، از آن حیات پرامید دور شده ایم (ولی بحمد الله این روحیه در حال بازگشتن است) و راستی به غیر از حكمت حسینی هر كاری بی نتیجه بود، همچنان كه حكمت حسینی هیچ وقت بی نتیجه نخواهد بود (ان شاء الله در یك فرصتی باید روی این مطلب كار كرد كه در شور حسینی بی نتیجه ماندن حیات اصلا معنی نمی دهد. امام خمینی قدس سره با همین روحیه حسینی نهضت شان را شروع كردند و لذا پیروزی نصیب نهضت شد. این روحیه اصلا مرگ پذیر نیست). یعنی وقتی همه جو زمانه ما را به غیرممكن بودن كارها محكوم می كند، حكمت حسینی است كه غیرممكن را ممكن می داند و در این حكمت اصلا یأس جایگاهی ندارد. مشكل دشمن همین است كه نمی تواند فرهنگ شیعه را به یأس بكشاند و خودش را بدون هیچ مقاومتی در تمام ابعاد زندگی مسلمانان جایگیر كند. در همین كشور ما چه كسانی مرعوب امریكا هستند؟ مرعوب آمریكا شدن شكست است وگرنه امریكا هیچ كاری نمی تواند بكند. نداشتن روحیه حسینی است كه رعب از آمریكا را در دل یك عده انداخته است. الان در این كشور كسانی كه حسینی فكر می كنند مرعوب امریكا نیستند. بعضی از مسئولان و بسیاری از سیاست گذاران روشنفكر آنچنان مرعوب امریكا هستند كه می گویند شما را قسم می دهم به خدا یك جوری با آمریكا كنار بیایید تا یك وقت بلایی


سر ما نیاورد. باید به این ها گفت خود این ترسی كه شما دارید بدترین بلا كه بر سرتان آمده است. شما اصلا عقل انسانی ندارید بلكه با وهم های ساخته امریكان به سر می برید و نه با شور حسینی. حكمت حسینی انسان را در مقابل هیچ چیز مرعوب نمی كند. فرهنگ حسین علیه السلام فرهنگی است كه دشمن نمی تواند اسلحه ی رعبش را به رخ او بكشد و لذا برای دشمن دیگر اسلحه ای نمی ماند. وقتی كه انسان ترس از مرگ را كشت همه قدرت دشمن را كشته است و كربلا یعنی همین. اگر آیت الله مدرس قدس سره در مقابل اولتیماتم روسیه به نمایندگان مجلس فرمود: قبل از مرگ، از ترس مرگ نمی میریم، شاگرد كربلاست. كسانی كه شاگرد كربلا نبودند از رضاخان ترسیدند.